سفارش تبلیغ
صبا ویژن

87/2/21
11:54 عصر

حکایت آن پرستار

بدست نسیم سحر در دسته

 

وقتی به حضرت زینب فکر می کنیم اول از همه یاد صبرش می افتیم و جمله ی معروفش ما رایت الا جمیلا.  براستی عجب صبری داشت که در عمق فاجعه و غم همه چیز را زیبا می دید وقتی که بی کس و تنها ماند در شب عاشورا و هیچ کسی را نداشت حتی در آن شب نماز شبش را خواند و واقعا عجب صبری دارد زینب.

          ما می دانیم که صبر بر دو نوع است1- صبر بر گناه 2- صبر در اطاعت از خداوند. برای ائمه علیهم السلام صبر بر گناه اصلا پیش نمی آید و فقط وفقط مختص ما انسانهای معمولی می باشد. اما صبر هم درجه های متفاوتی دارد از بی ارزش ترین صبر تا والاترین صبر. آن صبری که صاحبش از روی ناچاری آن را انجام دهد و در کنارش مدام غر بزند و از وضع موجود شکایت کند بی ارزش ترین صبر نزد خدواند است مثل کسی که زندانی است و چه دلش بخواهد و چه  نخواهد از آزادی بهره ی ندارد.

در جهت مقابل والاترین صبر مختص کسی است که می تواند خود را آزاد کند اما اطاعت از دستورات خدا را مقدم بر راحتی خودش بداند. سختیهای امتحان را با اشتیاق و خود خواسته  می پذیرد و بهترین و زیباترین رفتار را در سختیها از خود نشان می دهد.

حضرت زینب از بدو تولد داغ و فراق پدر بزرگ، مادر، پدر، دوبرادر و فرزندانشان را دید و در نهایت از طرف مسلمانان ظاهری به بی دینی متهم شد اما همه چیز را زیبا دید. براستی چه کسی می تواند در اطاعت محض از خدا و ولی بر حق او تا این اندازه ذوب شود و زیبایی ببیند غیر از حضرت زینب.

                                ایشان به حق پرستار دین بود.

 

سِرّ نی در نینوا می ‌ماند اگر زینب نبود              کربلا در کربلا می ‌ماند اگر زینب نبود

چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ          پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود

چشمه ی فریاد مظلومیّتِ لب تشنگان              در کویر تفته جا می ‌ماند اگر زینب نبود

زخمهء زخمی ‌ترین فریاد در چنگ سکوت          از طراز نغمه وا می ‌ماند اگر زینب نبود

در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخ           در گلوی چشمها می ‌ماند اگر زینب نبود

ذوالجناح دادخواهی بی ‌سوار و بی ‌لگام            در بیابان ها رها می ‌ماند اگر زینب نبود

در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب                پشت کوه فتنه جا می ‌ماند اگر زینب نبود

پی نوشت:

تقدیم به همه دوستداران حضرت زینب و پرستاران گرامی که با نام و رفتار ایشان بیش از هرکسی آشنا هستند.

انشالله بتونیم ادامه دهنده راه ایشون در حفظ دین باشیم. یا حضرت زینب دستمو بگیر بیشتر از گذشته محتاجم. التماس دعا


87/2/7
11:40 عصر

عشقی برای تمام عمر

بدست نسیم سحر در دسته

 

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند، به  سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زحمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب ندیده باشه.

پیرمرد غمگین شد، گفت که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست. پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.

پیرمرد گفت: زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. نمی خواهم دیر شود!

پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می دهیم.

پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متاسفم. او آلزایمر دارد. چیزی متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی شناسد!

پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟

پیرمرد با صدایی گرفته به آرامی گفت: اما من که می دانم چه کسی است!

پی نوشت:

منبع مجله روز زن شماره 2131

ما هم مطلب کم میاریم مجبور میشیم همش کپی پیست کنیم خودتون به بزرگواری خودتون ببخشید. خلاصه دیدم قشنگه حیف آومد دوستانم را بی نصیب بذارم.

دعا فراموش نشود.


87/1/31
12:36 صبح

پنج وارونه چه معنی دارد؟

بدست نسیم سحر در دسته

”پنجِ وارونه چه معنی دارد؟“

خواهر کوچکم از من پرسید.
من به او خندیدم.
کمی آزرده و حیرت‌زده گفت:
”روی دیوار و درختان دیدم.“
بازهم خندیدم.
گفت: ”دیروز خودم دیدم مهران پسر همسایه
پنجِ وارونه به مینو می‌داد.“
آن‌قدَر خنده بَرَم داشت
که طفلک ترسید.
بغلش کردم و
بوسیدم و
با خود گفتم:
”بعدها
وقتی باریدنِ بی‌وقفه‌ی درد
سقفِ کوتاهِ دلت را خم کرد
بی‌گمان می‌فهمی
پنجِ وارونه چه معنی دارد.“
رفت و سیبی آورد
نصف کردیم.
دمی خیره بر آن نیمه به نجوا می‌گفت:
”نکند یعنی ... یعنی ... همین نیمه‌ی سیب!؟“
تنِ آن نیمه، تبِ خواهش بود.
گاز زد.
خنده‌ی لب‌های خدا را چیدم.
خیره بر نیمه‌ی گندیده‌ی خود خندیدم.
علی بداغی

قابکی بی‌رنگ
  مرغکی دل‌تنگ

سال‌ها بیدار
  جلوه‌ی دیوار

 

آسمان بسته
  بال‌ها خسته

 

آن همه پرواز
  عاقبت آغاز

علی بداغی

 

 برگزیده‌ای از کتابِ "آن همه پرواز، عاقبت آغاز" / علی بداغی / نشر دارینوش / 1373

پی نوشت:

این مطلب را چند شب قبل از یک وبلاگی کپی کردم ولی شرمنده ادرس وبلاگش را ثبت نکردم با اجازه از صاحبش.


87/1/19
11:25 عصر

لحظه فراموش نشدنی

بدست نسیم سحر در دسته

 

می خواستم بگم من نوعی  در مکانی مثل متروی تهران شاید شرمم بشود که قرآن بخوانم ولی این خانم با اینکه در کشوری هست که شاید کمتر از یک درصد مسلمان درآن زندگی می کنند به راحتی قرآن می خواند و هیچ خجالتی ندارد ولی ما     بچه مسلمونا چی؟؟؟ که قرآن خواندن درمکانهای عمومی  را نشانه فرهنگ و پیشرفت نمی دانیم.
درسهایی که از این عکس می گیرم:

1-     استفاده بهینه از وقت 

2- خجالت نکشیدن از ابراز عقیده

3- .................

شما چه می بینید؟؟؟؟؟ 


86/12/15
11:0 عصر

مانع یا فرصت؟

بدست نسیم سحر در دسته

 

 

 

در زمان های قدیم پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند. بسیاری هم غر می زدند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است. با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط راه برنمی داشت نزدیک غروب بود یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود نزدیک سنگ شد بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آنرا کناری قرار داد ناگهان کیسه ای را دید که وسط جاده زیر سنگ قرار دارد و پر از سکه های طلا می باشد.............

پی نوشت:

1- وقتی برای خدا کاری نکنیم هیچ انتظاری هم نباید داشته باشیم که خدا برای ما کاری بکند. آدمهای معمولی و پرتوقع سنگ را که بر نمی دارند تازه انتظار پاداش هم دارند ولی انسانی که فقط و فقط نیتش خدا باشد خدا پاداشی هم براش در نظر میگیرد.

2- امشب یه دوستی زنگ زد و پیشنهاد اردوی جنوب را داد نمی دونم میشه یانه البته خیلی دلمون می خواد ولی مسئله چیز دیگری است منم به اقامون گفتم اگه شهدا میخوان ما بریم خودشون برنامه مون را منظم میکنند.

راستی هفته ی اخر ماه صفر است و شهادت اقا رسول الله، امام حسن مجتبی علیه السلام غریب مدینه و شهادت اقا امام رضا علیه السلام غریب الغرباء. اگه دلتون نورانی و مصفا شد مارا هم دعا کنید التماس دعا.

 


86/11/14
8:42 صبح

مهاجرت امام حسین (ع) ا ز مدینه

بدست نسیم سحر در دسته

همیشه فکر می کنیم که همه چیز را می دانیم و سعی هم نمی کنیم تا دانسته های خود را آزمایش کنیم. در حالی که خداوند در قرآن کریم می فرماید: آیا کسانی که ایمان آورده اند، گمان می کنند که آنها را آزمایش نمی کنیم؟ ایحسب الناس ان یترکوا ان یقولو آمنا و هم لا یفتنون. کتاب "لهوف" معتبرترین کتاب در زمینه نهضت عاشورا می باشد که تصمیم دارم به مناسبتهای مختلف بخشهایی از آنرا در وبلاگم بیاورم. هم خودم چیزی یاد بگیرم و هم اینکه برای دوستان، انشالله مفید واقع شود.

به نقل از کتاب "لهوف" اثر گرانقدر سیدابن طاووس به ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی

متن کتاب:         

محدثان بعد از شرح ملاقات حسین با ولید بن عتبه و مروان می نویسند: صبح همان روز که سوم شعبان سال 60 هجری بود، حسین به سوی مکه حرکت کرد و بقیه ماه شعبان و رمضان و شوال و ذی القعده را در مکه به سر برد. عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر به خدمتش مشرف شدند و آن حضرت را از رفتن باز داشتند. حسین فرمود: من از رسول خدا دستوری دارم که باید آن را انجام دهم. ابن عباس از نزد امام بیرون آمد درحالی که واحسیناه می گفت. پس از آن عبدالله بن عمر به امام گفت: بهتر آن است که با مردم گمراه صلح کنی و اقدام به جنگ نفرمایی.

امام در پاسخ فرمود: مگر نمی دانی که از پستی و حقارت دنیا بود که سر یحیی را برای گردنکشی از گردنکشان بنی اسراییل به هدیه بردند؟ آیا نمی دانی که بنی اسراییل از طلوع فجر تا برآمدن آفتاب، هفتاد پیامبر را می کشتند و سپس به بازار آمده و به معاملات و خرید و فروش خود مشغول می شدند و گویا هیچ کاری انجام نداده اند. ولی خداوند در عذاب آنان تعجیل نکرد و به آنان مهلت داد و پس از سپری شدن مهلت، انتقام شدیدی از آنان گرفت. ای عبدالله از خشم و غضب خداوند بپرهیز و از یاری من کوتاهی مکن.

پی نوشت:

بنی اسرائیل کسانی بودند که از فجر تا برآمدن آفتاب، هفتاد پیامبر را می کشتند و خم به ابرو نمی آوردند و حتی اینکار را عبادت به حساب می آوردند. انسان به جایی برسد که گناه را می بیند و می فهمد که گناه است اما آنرا انجام می دهد و با خود می گوید، من صلاح کار خودم را بهتر از خدا می دانم و همان کاری را می کنم که خودم می خواهم و تشخیص می دهم درست است.

اینکه انسان گناهی را انجام دهد و آنرا به بدترین نوع ممکن نیز انجام دهد، نشانه حماقت کامل است. یعنی گناهی  را انجام دهد و بداند که گناه است اما توجیه کند که باید اینکار را بکنم.

اهل کوفه و قاتلین امام حسین و سایر ائمه، همگی میدانستند که گناه می کنند اما توجیه می کردند که اینکار به نفعشان است و نفع خود را مقدم بر دستور خدا می دانستند.

خدایا چنان کن سرانجام کار          که تو خشنود باشی و ما رستگار


86/10/22
11:33 عصر

سفر عاشورایی

بدست نسیم سحر در دسته

درباره عاشورا و قیام امام حسین، صحبتهای مهم و کتابهای مفیدی نوشته شده است و هر کسی از دیدگاه خاصی به آن پرداخته است. همه این دیدگاههای مختلف بخاطر خدایی و حق بودن این قیام است. گفته مشهوری وجود دارد که می گوید: خداوند عالم، یک کار را می کند به هزاران دلیل و هدف، اما ما انسانها، هزاران کار می کنیم تا فقط یک دلیل و هدف را اثبات کنیم. از قیام امام حسین نیز، هزاران دلیل و هدف مثبت بدست می آید زیرا نه بر پایه نظر شخصی بلکه برای اجرای کامل دستورات الهی بوده است.

آنچه که مدتی است فکر مرا مشغول کرده، دیدگاه سفر در زندگی و قیام امام حسین می باشد. ایشان تا رسیدن به شهادت، مسیری طولانی را طی کرد که برای تاریخ شناسان محقق و اهل فن، کاملا مشخص بوده که به سمت چه هدفی می رفته اند. ایشان در زمانهای مختلف با برگزاری مراسم مختلف و مهمانی ها و همچنین در سفر عظیم حج، پیوسته به تفسیر و تبلیغ دین حقیقی می پرداخته اند. به قولی ایشان، سالها کار فرهنگی انجام دادند که عمده آن در طول مدت امامت ایشان بعد از شهادت امام حسن مجتبی بود. همه امام حسین را به ذوق و قریحه ی شاعری می شناختند و به نوع دوستی و کمک به مردم و دستگیری بینوایان بصورت پنهان و آشکار. شاید برای همین است که همیشه به یاد ایشان سفره های مختلف گسترده می شود. این نکته ای است که کمتر به آن توجه می شود. همه ما هنوز هم بر سر سفره بی منت ایشان، غذا می خوریم و شعرهای شاعران مختلف را در مدح و یا روضه می شنویم.

همه اینها گذشت تا در آخرین حج، امام به این نتیجه رسید که کار فرهنگی به این صورت دیگر کافی نیست و باید از جان و مال و فرزند نیز مایه بگذارد تا دین خدا پایدار بماند. و بالاخره دست به شمشیر برد اما فقط برای چند ساعت.

ایت الله جوادی آملی در تفسیر آن بخش از آیاتی که به گفتگوی حضرت موسی و خداوند متعال برای اولین بار می پردازد می گوید که حضرت موسی برای اجرای هر چه بهتر تبلیغ دین از خدا خواست تا هارون همراه و سخنگوی او باشد زیرا در سخنوری از موسی تواناتر است کار فرهنگی یعنی همین که سخن حق را، سخنگوی شیرین زبان به گوش مردم برساند تا اثرش بیشتر باشد. انشالله همگی پیروان واقعی ائمه به نکات مثبت ایشان بیشتر توجه کنند که هر گوشه از زندگی آنها درس فراوانی برای ما دارد و عملکردن به آنها کلیدهای موفقیت در زندگی است و دانستن انها به تنهایی کافی نبست.

پی نوشت:

رسیدن ماه محرم را به همه ی دوستان تسلیت عرض میکنم از همه تون التماس دعا داریم هر کجا رفتید یاد ما هم باشید.

امسال خیر و برکت الهی شامل همه کشور شده و بخاطر برف و یخبندان من یکی که خانه نشین شدم زیاد نمیتونم برم عزاداری خیلی ناراحتم........ .

 


<   <<   11   12   13      >